وبلاگ ایده های نو
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست مثه خوابی…مثه رویا خاطره حیدری زاده خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد “بلندم کن “ زیبا سلامت می کنم زیبا هوای حوصله امشب ابری است چشمی از عشق می بخشایم تا رو به آفتاب بشوید دلت زیبا کنار حوصله ام بنشین بنشین مرا به شط غزل بنشان بنشان مرا به منظره عشق به منظره باران به منظره رویش من سبز میشوم زیبا سلامت می کنم..... زیبا سلام... زیبا هوای حوصله ابری است !... چشمی از عشق ببخشایم تا رو به آفتاب بشوید دلتنگی مرا زیبـــــا... هنوز عشق در حول و حوش چشـــــم تو می چرخد از مـــــن مگیر چشـــــم... دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد! یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دلها معنا شود یادم بده چگونه نگاهت کنم که طری بالایت درتندباد عشق نلرزد زیبـــــا... آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس میکنم آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است زیبـــــا… چشــــم تو شعر چشـــــم تو شاعر است من دزد شعرهای چشم تو هستم زیبـــــا... کنار حوصله ام بنشین بنشین مرا به شط غزل بنشان بنشان مرا به منظره عشق بنشان مرا به منظره باران بنشان مرا به منظره رویش من سبز میشوم زیبـــــا ... ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار بر من ببار تا که برویم بهاروار چشم از تو بود و عشق بچــــــرخانم بر حول این مدار زیبـــــا... تمام حرف دلم این است من عشق را به نام تو آغاز کردم در هر کجای عشق که هستی آغاز کن مرا . محمدرضا عبدالملکیان دیشب صدای تیشه ،از بیستون نیامد... شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد............ . آنچه بر صورت توعاشق گشته ای چون برون شد جان، چرایش هشته ای؟ صورتش باقیست. این سیری ز چیست؟ عاشقا! وا جو که معشوق تو کیست؟ مثنوی معنوی-دفتر دوم آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز اقتباس از سایت کوچولو گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم... یک لحظه عاشق... لحظه ای از عشق بیزاری انگار عادت کرده ای من را بیازاری دردی ولی برگرد و من را مبتلا تر کن دردی ولی درمان خود را با خودت داری چون بختکی بر جان تو افتاده و بی شک روزی تباهت می کند این خویشتن داری تا انعکاس هق هق ام را بشنوی غم را با کوه قسمت می کنم از روی ناچاری این روزها.... این روزها ... این روزها... تلخی چون قهوه های بی شکر در عصر قاجاری! "مهتاب یغما"
رنج تمام سالهای دور از تو را ،خلاصه میکنم در چین و چروکهای صورتم،در موهای سپید شده ام و در قلبی که آنقدر سوخت تا در خاکستر خود سرد شد و مدفون تمام شبهای بی تو بودن را ،در سیاهی شب پنهان میکنم ،لا به لای تمام ثانیه هایی که میگذشتند و درد نبودنت را ناخن میکشیدند بر وجودم جای خالیت را جمع میکنم در سینه ام با هر بغضی فواره میزند و می پاشد بر در و دیوارها و همه را بازهم میسابم و پاک میکنم تا چشمانم بازهم سایه محو تورا وقتی راه میروی در خانه دنبال کند .و سایه ی موهایت را که تا شانه هایت ریخته و صدای خنده هایت که طعم خوش زندگیست. خاموشی دنیایم را و سکوت تمام این سالها را میریزم در شعرهایم تا یادم بماند برای دوباره دیدنت باید زنده بمانم هنوز .....تا گلگون شود از دیدار این رخ زار و زردم . باتو هستم هنوز .......تا نفس باقیست شباهنگ من واقعا بابت اینکه شاعر بعضی از شعرا رو نمینویسم معذرت میخوام علت ننوشتن اسم بعضی از شاعرا اینه که اسمشونو نمی دونم وگرنه همه سعی ام رو میکنم تا شعر با اسم شاعرش نوشته بشه. شما ام اگه جایی من اسم شاعری یو ننوشته بودم و میدونستین شاعرش کیه بهم بگین ممنون میشم. مهربانی را دیدم.... در کودکی که سعی داشت آب شور دریا را با آبنبات کوچکش شیرین کند!!!! خدایا! کودکان گل فروش را میبینی... مردان خانه به دوش..... دخترکان تن فروش..... محرابهای فرش پوش..... پسران کلیه فروش..... همه را میبینی و باز هم برای قضا شدن نمازمان خط و نشان می کشی!!! بد جوری خسته ام از خودم حالم بده از تو دیگه هیچی نگو ،هیچی نپرس فقط برو برو دیگه نمیشه باز مثل قدیم تو رو نوشت و تازه کرد ، نمیشه با جهنمت بوی بهشتو تازه کرد. چه طور باید بهت بگم؟دست تو زندونم شده؟ خوبیای بی اندازه ت دشمن پنهونم شده؟ آخر بی معرفتم!تو آخر معرفتی! تو دخت گیس گلابتون و من یه جوون پاپتی! تماس نگیر، نامه نده .جواب نداره نامه هات! دیگه نمیرسه به من تلنگر زنگ صدات. هر چیزی تازه س یه روزی،یه روزی باز کهنه میشه . عشقای آدمیزادی بند به بادی همیشه. نزار بهت دروغ بگم ،بگم دوست دارم هنوز. بگم تو این آتیش بازی ،تا آخرین شعله بسوز! مرا جای خودم بگذار خودت را جای گهواره.... و آغوشی تسلی بخش، کنارم باش همواره! سر راه برگشتنت آینه می کارم، گلدونا دلتنگو رو پله میذارم ، لحظه های بی قصه رو طاقت ندارم . چشم من به راه عشقه! رفتنت گناه عشقه! اون روی سیاه عشقه! ماه من تو چاه عشقه! یادمه اونشب که رفتی چشمو بستم. شیشه ی عمر و جوونی مو شکستم. تا به تو پیغام دلجویی فرستم، اسمتو با شیشه کندم رو دستم! درد اومد! داد اومد! دلبر شیاد اومد! اما من دلبر نداشتم !غیر تو دل بر نداشتم! حال اول درد عشقه! ماه من،ماه من! کاری با آخر نداشتم! روز مرگم هر که شیون کند از دور و برم دور کنید.... همه را مست و خراب از می و انگور کنید، مزد غسال مرا سیر شرابش دهید، مست مست از همه جا ،حال خرابش دهید بر مزارم مگذارید بیاید واعظ، پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ جای تلقین به بالای سرم دف بزنید شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید روز مرگم وسط سینه من چاک بزنید، اندرون دل من یک قلم تاک بزنید روی قبرم بنویسید وفادار برفت، آن جگر سوخته،خسته ازین خاک برفت. سقف آرزو هایت را تا جایی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن بیا ویزی آلبرت انیشتین پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است..... گردنده فلک نیز به کاری بوده است...... هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین........... آنجا مردمک چشم نگاری بوده است سلام دوستا!!! امروز یه وبلاگ دیدم ضد دختر بود !رفتم توش تازه فهمیدم چه آدم مزخرفی اونو نوشته !!!!!!من با اینکه هر کسی نظر خودشو داره مخالف نیستم .اما توهین به یه آفریده ی خدا کاملا با این مسئله فرق میکنه و نمیشه بهش به شکل یه عقیده نگاه کرد. آخه چقدر آدم میتونه یه طرفه باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه تو تاغچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی
مثل آن روز نخست
گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد
يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان
نه شكست و نه گرفت
بلكه از عاطفه لبريز شد و
نفسي از سر اميد كشيد
و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت
تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداسj
ماه من غصه چرا
تو مرا داري و من
هر شب و روز
آرزويم همه خوشبختي توست
ماه من دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
كار آن هايي نيست كه خدا را دارند
ماه من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات از لب پنجره ي عشق، زمين خورد و شكست
با نگاهت به خدا چتر شادي وا كن
و بگو با دل خود كه خدا هست خدا هست
او هماني است كه در تارترين لحظه ي شب
راه نوراني اميد نشانم مي داد
او هماني است كه دلش مي خواهد
همه زندگي ام غرق شادي باشد
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معني خوشبختي، بودن اندوه هست
اين همه غصه و غم اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه، ميوه ي يك باغ اند
همه را با هم و با عشق بچين
ولي از ياد مبر پشت هر كوه بلند
سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز كسي مي خواند
كه خدا هست خدا هست و چرا غصه؟
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا !
و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست
چرا غصه ؟! چرا؟
خدا هست...
درد نبودنت
تو از کدام گم شدن حوالی من آمدی
همین که لب به لب شدی به خالی من آمدی
غبار عشق برلبت رسیده ای به انزوا
دمی سکوت کن غزل کمی بخواب بی صدا
توخسته ای نگاه کن چقدر زخم خورده ای
و اتفاق بود اگر هنوز هم نمرده ای
نشسته ام کنار تو نترس خوب میشوی
دوباره ماه قصه ها پس از غروب میشوی
به خود که آمدی بگو بگو تمام درد را
بخوان که میشناسم این صدای دوره گرد را
من از مسیر دیگری به حس تو رسیده ام
هزار و یک شب تو را هزار بار دیده ام
کسی تو را ندیده در سوال چشمهای تو
نگو که اشک میشود وبال اشکهای تو
نترس عمر سادگی به انتها نمیرسد
همیشه راه گم شدن به ناکجا نمیرسد
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامت سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!
این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده
چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم
دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن
شانس در هر خونه رو
فقط یه بار می زنه
ببین حالام اومده و
وایساده جار می زنه
در رو اگه واکنی
خودش میاد تو خونه
خوب تا کنی قول میدم
کاری کنم بمونه
دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!
این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده
چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم
دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن
دل تو دلم نیست به خاطر تو
دل تو دلت نیست به خاطر من
از چی می ترسی هواتو دارم
به من نگا کن حرفتو بزن
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
Design By : Pichak |